خسته ام از تنهایی !

بچه که بودم همیشه با خودم فکر میکردم که وقتی بابا میگه « من خسته ام » یعنی چی ؟ خیلی آ رزو داشتم تا معنی خسته گی را بدانم . هر وقت بابا از سر کار به خانه میامد من میشنیدم که مامان به او می گفت : « خسته نباشی » و من در این فکر فرو میرفتم که این جمله مامان با اون جمله بابا هردو با هم ربطی دارند. روز ها با همین فکر بچه گانهء من سپری میشد تا این که آهسته آهسته من بزرگ شدم و معنی خسته گی را فهمیدم. همیشه بعد از درس ، کار های خانه و . . . من خسته می شدم و با خودم فکر میکردم که خسته گی یعنی همین . حالا که بابا تو این دنیا نیست من به راز واقعی خسته گی پی برده ام اما ای کاش بابا این جا بود تا ازش سوال می کردم که آیا او هم از کار های کوچک خسته شده بود یا مثل من از تنهایی ؟ اما افسوس که حالا مامان هم به من نمی گه: « خسته نباشی .....

...




می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , ,

مطالب مرتبط

    نظرات

    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه: